کد مطلب:314135 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:198

یا اباالفضل العباس زندگانی نوه ام را دوباره مرحمت کنید
حاج مولانا علی اختر، همراه خانواده ی خود برای زیارت عتبات عالیات به عراق سفر كردند. نوه اش هم به نام حسن عباس همراه آنها بود.

در مورد واقعه ای كه برای نوه اش پیش آمد، كتاب «زائر حسین علیه السلام كارونامچه» در صفحه ی 125 تا 130 چنین نوشته است:

ایشان برای درك زیارت مخصوصه ی نیمه ی شعبان به كربلا می رود. می گوید: تقریبا در ساعت 10 صبح یكدفعه شلوغ شده و شور و غوغایی برپا گشت. با شنیدن آن صدا من متحیر شده، از اتاق بیرون آمدم و پرسیدم: چه اتفاقی افتاده است؟ گفتند: نوه ی من به یك سیم برق دست زده و او را برق گرفته و بیهوش شده است و افزودند كه وی ضمنا به سیم برق آویزان شده است. زمانی كه آن منظره ی فجیع را دیدم، گفتم: خدایا برای دشمن هم چنین اتفاقی نیفتد.

به نظرم آمد كه نفس فرزندم كاملا منقطع شده است. اینك از ماجرای برق گرفتگی 10 دقیقه گذشته بود. دستش را گرفته از سیم برق جدا كردم و همانجا روی فرش نشستم و به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام متوسل شدم. عرض كردم: یا اباالفضل العباس علیه السلام، زندگانی و حیات نوه ام را دوباره مرحمت كنید. تمامی زوار و نیز افراد خانواده اطراف ما را گرفته بودند.

توسل و گریه به محضر مبارك قمر بنی هاشم علیه السلام را ادامه دادم و همسرم هم به حرم سیدالشهداء علیه السلام رفته و دعا می كرد. خبر به پدر آن پسر رسید، او هم با ما به پیشگاه حضرت متوسل شده و گریه می كرد.

15 دقیقه به این منوال گذشت و من گاه آب روی صورت او می پاشیدم، ولی سودی نداشت. پس از 15 دقیقه، زمانی كه یك بار دیگر آب به صورتش پاشیدم، یك



[ صفحه 556]



حركت خفیف در لبهایش پیدا شده و پس از لحظاتی چند، چشمش را به دقت باز كرد، ولی رنگ صورتش هنوز سفید بود. به تدریج بهبود یافت و لطف حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام او را شفا داد.